بخش هشتم يادداشت عنصر تبليغ در نهضت حسينی
عنصر تبليغ در نهضت حسينی
- نهضت حسينی ، نهضتی متشابه است ( 1 ) و ذو وجوه و عميق و چند
جانبه و چند بعدی و چند لايه است . يكی از وجوه و ابعاد اينست كه تبليغ
است . هم امتناع و تمرد و عصيان و سرپيچی است ( از نظر امتناع از بيعت
) ، هم جهاد است ، هم امر به معروف و نهی از منكر است ، هم اتمام حجت
است ( از نظر دعوت كوفيان ) و هم تبليغ است ، ابلاغ پيام اسلام و ندای
اسلام است به جهان و جهانيان .
2 - مشكلات رساندن پيام اسلام در عصر جديد كه هزاران پيام از ناحيه
هزاران مركز - از مراكز شهوانی ، جنسی ، اقتصادی گرفته تا مراكز فكری
سياسی - به مردم احاطه كرده است
3 - جنگ تبليغاتی ، نيازمند به هماهنگی نيروها ، مهارت ، تاكتيك ،
جبهه گيری ، تشكيلات ، فرماندهی و انضباط است .
4 - چون شكل جنگ به خود میگيرد ، اصل " « و اعدوا لهم ما استطعتم
" در اينجا نيز حكمفرما است . البته تبليغ از جنبه مردم و پيامگيرها ،
جز يك ابلاغ دوستانه نيست ولی از نظر خنثی كنندگان و تبليغات مخالف ،
جنگ است .
5 - شرائط چهارگانه موفقيت يك پيام :
الف - غنا و قدرت محتوا ( غنای منطقی ، غنای احساسی ، غنای عملی ) .
به عبارت ديگر قابل جذب بودن برای عقل و برای دل ، و ديگر قدرت بر حل
مشكلات زندگی . اينجا است كه راز اصلی پيشرفت اسلام را با نداشتن دستگاه
تبليغی ، در مقابل اكثريتها مانند مسيحيت ، و اقليتها مانند يهوديت و
فرقه پوشالی بهائيت ، بايد به دست آورد .
ب - امكانات از نظر وسائل و ابزارهای تمدن ، و ديگر شرائط اجتماعی
محيط كه " سنگ را بسته سگ رها كرده " نباشد .
ج - متد تبليغ ، در مقابل متد تحقيق ، متد تعليم ( تعليم مسائل علمی ،
و اما تبليغ مربوط است به هدفهای اجتماعی و معنوی ) ، متد يادگيری و
بهرهگيری از هوش و حافظه ، متد كتابداری ، متد مديريت .
د - صلاحيت فنی و اخلاقی پيامبرسان .
6 - اولين مطلب اينست كه استفاده از تبليغ در نهضت حسينی ، آنوقت
درست است كه عامل نهضت را تنها امتناع از بيعت
ندانيم . استفاده از تبليغ با دو عامل ديگر يعنی اجابت مردم كوفه برای
در دست گرفتن زمام امور ، و ديگر امر به معروف و نهی از منكر جور میآيد
، و البته از زمان سقوط كوفه به بعد هر اندازه از عنصر تبليغ استفاده شده
باشد اختصاص دارد به امر به معروف و نهی از منكر .
خروج امام از مدينه به مكه و اقامت در مكه در ماههای شعبان تا ذی
الحجة كه ايام عمره و سپس حج است ، به نظر نمی رسد كه به خاطر اين بوده
كه دشمن احترام حرم امن الهی را حفظ میكرد ، بلكه به سه علت ديگر بوده
است : يكی اينكه نفس مهاجرت ارزش تبليغاتی داشت و تكاندهنده بود و
ندای امام را بهتر میرساند و اين خود اولين ژست مخالفت و امتناع بود .
دوم اينكه در مكه تماس بيشتری با افراد نواحی مختلف ممكن بود . سوم
اينكه مكه را انتخاب كردن علامت امنيت نداشتن بود گو آنكه در آنجا هم [
امام ] امنيت نداشت .
7 - خروج امام از مكه در روز ترو يه يعنی روز هشتم ذی الحجه كه روز
حركت به منی و عرفات است ارزش تبليغی تكاندهندهتری از خود اقامت در
مكه داشت . و از نظر رساندن پيام اسلام ، اين پشت كردن به كعبه تسخير
شده امويان و حجی كه گردانندهاش دستگاه يزيدی بود - حجی كه ظاهرش اسلامی
و روحش جاهلی بود - نشان داد كه اسلام اين صورت خالی نيست كه خاطرها
آسوده باشد ، معنی و حقيقت است كه به خطر افتاده است .
8 - سومين ژست تبليغاتی و بلكه تاكتيك تبليغاتی آن
حضرت اين بود كه اهل بيت و كودكان خود را نيز همراه خود آورد ، و به
اين وسيله در واقع خود دشمن را ناآگاهانه استخدام كرد كه حامل يك عده
مبلغ برای امام حسين و برای اسلام حسينی عليه يزيد و اسلام يزيدی باشد و
اين يكی از مهمترين عناصر تبليغی نهضت امام است .
9 - چهارمين تاكتيك تبليغی ابا عبدالله نشان دادن مروت و انسانيت در
همه خلال حادثه بود - از بين راه تا دهم محرم - از قبيل آب دادن به دشمن
و ابتدا به جنگ نكردن .
10 - پنجمين تاكتيك ، ايجاد صحنههائی برای رساندن بهتر [ پيام خود ] و
رنگ آميزیها از قبيل پاشيدن خون شيرخوار به آسمان كه « عند الله أحتسبه»
( 1 ) ، سر و روی خود را با خون خود مخضب كردن كه اينچنين میخواهم خدا
را ملاقات كنم . در مورد صحنهها قصه دست به گردن كردن با قاسم ، حبيب
بن مظاهر . عجبا چه قدر صحنههای طبيعی شكل مصنوعی دارد ! از اين جهت
نظير استعداد آهنگ پذيری آيات قرآن است .
11 - آنچه امروز به ما الهام میبخشد ، قلمهای كسانی كه اسلام را روی
كاغذها توصيف كردهاند نيست ، بلكه قلمهای كسانی است كه با خون خود
خطوط برجسته اسلام را بر روی بدنهای خودشان ، بر پيشانيشان ، بر فرق
شكافتهشان ( و قتل فی محرابه لشدش عدله ( 2 " ، بر روی دانه دانه موهای
مقدس
محاسنشان ، بر روی سينه و قلبشان ، بر پيشانی شكستهشان ، بردندان
شكستهشان ، بر رگهای گردنشان نوشتهاند .
چه قدر اشتباه است كه ما با جمله " « مداد العلماء افضل من دماء
الشهداء » " ( 1 ) ارزش شهيد و شهادت را پائين بياوريم .
آری آنچه الهام بخش امروز ما است آن قلمها نيست ، آن جانبازيهای
تاريخی و آن خونهای بر زمين ريخته است ، آن سرگذشتهای نورانی است .
پيام اسلام را جهادها ، هجرتها ، فداكاريها ، جانبازيها به جهان رسانده
است .
12 - گوئی سيد الشهدا در خونين ساختن و رنگ قرمز دادن به نهضت تعمد
خاصی داشته است - و به قول مرحوم آيتی - چون رنگ قرمز ثابتترين و لااقل
نمايانترين ر نگها است . خلاصه در عاشورا نوعی عمل رنگ آميزی ديده میشود
.
خود مسأله اينكه داغترين سخنان امام بعد از يك طرفه شدن و قطع اميد
موفقيت است يك مطلب است ، امر نكردن خاندان به رفتن از آنجا و اجازه
دادن و بلكه تشويق كردن به شهادت مطلب ديگر است ، استنصار برای شهادت
مطلب ديگر است ، اجازه دادن به حر همينطور ، شب عاشورا رفتن حبيب
ميان بنی اسد همينطور .
13 - كارهای عجيب و رنگ آميزی ابا عبدالله نهضت را به رنگ خون :
الف - ابصار العين صفحه 15 ( پس از استغاثه و گريه
زنان و آمدن برای ساكت كردن آنها ) : « و أخذ طفلا له من يد اخته زينب
فرماه حرملة أو عقبة بسهم فوقع فی نحره ( نحر الطفل ) - كما سيأتی فی
ترجمته - فتلقی الدم بكفه و رمی به نحو السماء و قال : هون علی ما نزل بی
أنه بعين الله » ( 1 ) .
ب - ص 15 : « ثم جرد سيفه فجعل ينقف الهام و يوطی الاجسام ، و رماه
رجل من بنی دارم بسهم فأثبته فی حنكه الشريف فانتزعه و بسط يديه تحت
حنكه ، فلما امتلاتا دما رمی به نحو السماء و قال : اللهم انی أشكو اليك
ما يفعل بابن بنت نبيك » ( 2 ) .
ج - ص 16 : « و جعل ينوء برقبته ( بركبته ) و يكبو فطعنه سنان فی
ترقوته ، ثم انتزع السنان فطعنه فی بوانی صدره ، و رماه سنان ( 3 ) ايضا
بسهم فوقع فی نحره ، فجلس قاعدا و نزع السهم و قرن كفيه جميعا حتی
امتلاتا من دمائة فخضب بهما رأسه و لحيته و هو يقول : هكذا ألقی الله
مخضبا
بود كه جوانی در حالی كه نشان میداد قبلا هماغوش زن بوده است ، در حالی
كه يك پا را به پائين گذاشته و رو گردانده بود در حال فرار بود و خود
جوان نيز فوق العاده زيبا بود . گفتند : اين ، تجسم فكر افلاطون است كه
هر عشقی پس از رسيدن تبديل به بيزاری میشود و معشوقها در اثر وصال
منفورها میشوند .
ولی اين تجسم يك تجسم بی روح بود . در اسلام تجسمهای زنده و روحدار و
جاندار و واقعی است . حادثه كربلا يك تجسم است از اسلام در همه جنبهها
اما جاندار و روحدار .
حادثه امام حسين گوئی برای ايجاد يك نمايش حماسی و پرخاشگری و تراژدی
و وعظی و عشق الهی و مساوات اسلامی و عواطف انسانی ، همه در آخرين اوج
به وسيله قهرمانهای مختلف از پير و جوان ، زن و مرد ، آزاد و برده و يا
آزاد شده ، بالغ و كودك به وجود آمده و همه ابعاد اسلام را هم نشان میدهد
. هم توحيد و عرفان و عشق الهی و تسليم و رضا و نرد محبت با حق باختن و
پاكبازی با خدا ، و هم در عين حال جنبه اعتراض و پرخاشگری شديد و همدردی
با محرومان ، و هم حماسه اخلاقی تحرك و تحمس شجاعت و حماسه انسانی ، و
هم وعظ و اندرز و سكون خاص به آن ، و هم برابری و مساوات اسلامی ، و هم
تجلی عاليترين عواطف اخلاقی و اسلامی ، مثلا ايثار ( داستان ابوالفضل ( ع
" ، فداكاری و سبقت در آن . اينست معنی جامع بودن قيام حسينی . اولا از
نظر هدف و مقصد و ايده و فكر حامل همه ايدههای اصلی اسلام است نه يك
جنبه خاص . ثانيا از نظر بازی كنندگان و متعهدان به نقش
« بدمی مغصوبا علی حقی » ( 1 ) .
14 - گفتيم همانطور كه قرآن كريم در عين اينكه شعر نيست آهنگ پذير
است آنهم آهنگهای مختلف ، آنهم هر آهنگی متناسب با آياتی و متناسب با
معانی آن آيات - آنچنانكه طه حسين در مرآش الاسلام ( آئينه اسلام - ترجمه
مرحوم آيتی ) بيان كرده است - جريان حادثه كربلا نيز شبيه پذير يعنی
نمايش پذير است و سوژه فراوان دارد و با اينكه يك حادثه واقعی و طبيعی
است آنچنان صورت گرفته كه گوئی خواستهاند با آن يك نمايشنامه تهيه
كنند . اكنون میگوئيم اين پرسوژه بودن و شبيه پذير بودن معلول يك چيز
ديگر است و آن اينست كه گوئی در حادثه كربلا بنا بوده است كه اسلام در
همه ابعادش و همه جنبههايش تجلی كند و به عبارت ديگر عملا و واقعا - نه
ظاهرا و برای تماشای ديگران تجسم داده شود و به مرحله عمل درآيد .
مسأله تجسم دادن فكر گاهی صرفا نقش است و شكل است و صورت است و
نمايش است ، يعنی بی روح است و به بازی گرفتن خيال است ، مثل آنچه
آقای راشد نقل میكرد كه در يكی از موزههای خارجی مجسمه زنی فوق العاده
زيبا را بر روی تختی ديده
« هيهات منا الذلة » ، ابن ابیالحديد میگويد : سيد اهل الاباء ( اباش
الضيم) (1) . « لا اعطيكم بيدی اعطاء الذليل و لا افر فرار العبيد . و يلكم
يا شيعه آل ابیسفيان ان لم يكن لكم دين فكونوا احرارا فی دنياكم . لا اری
الموت الا سعادش و الحياش مع الظالمين الا برما